دسته: پاره‌نویسی‌های من

دست‌گیری واژه‌ها برای شکوه‌باری

سال‌ها پیش بسیار شوق نوشتن داشتم، ولی فکر می‌کردم نویسندگی قریحه می‌خواهد که من ندارم. آن زمان وقتی اطلاعیه مسابقه مقاله‌نویسی را در تابلوی اعلانات دانشکده ‌می‌دیدم؛ افسوس ‌می‌خوردم که ای کاش من هم نویسنده…

6 بهمن 1403 0 دیدگاه

ساز نوشتن را کوک کنیم

گاهی از نوشتن ناامید می‌شوم. مخصوصن زمانی که مطالعه‌ام نَم می‌کشد و یکی از تکه‌های پازل نویسندگی* سرِ جایش قرار نمی‌گیرد، قلمم بیشتر خشک می‌شود. خاندن و نوشتن دوقلوهای افسانه‌ای هستند که دست در دست…

6 بهمن 1403 0 دیدگاه

مسافران خاموش، فروشنده داستان‌ها

پیرمرد دست‌فروش مترو، با مو و محاسن سپیدُ بلند توجه‌ام را ربود. انگار چشمان رنگی و جذابش پر از داستان‌های ناگفته، رنج‌ها و شادی‌های فراموش‌شده بود. با لبخندی آرام به مسافران می‌نگریست و می‌کوشید اجناسش…

6 بهمن 1403 0 دیدگاه

رهایی می‌سازد، جبر می‌چزاند

روزهای فرد، ساعت هشت صبح آب درمانی دارم. گاهی تنبلی و خواب‌ چیره می‌شود. اما روزهای زوج از ساعت شش صبح سرحال و قبراقم. زمان شاغلی هم روزهای تعطیل بیدار‌تر بودم و فکر می‌کردم مربوط…

27 دی 1403 0 دیدگاه

قصه قاپیدن امنیت

در یکی از خیابان‌های خلوت شهر در حال رانندگی بودم. ناگهان خانمی را دیدم که می‌دوید. چند قدم جلوتر جوانی هم درحال دویدن بود. اول دوهزاریم نیافتاد. بعد که جوان پرید ترک موتور پرسه‌زن در…

26 دی 1403 0 دیدگاه