صفحه اصلی > دفتر شعر : آرزوهای مدفون زیر آوار

آرزوهای مدفون زیر آوار

مردمان به کوه خواهند زد.

به غار خواهند رفت.

بشر دوباره به جنگل پناه خواهد برد. ( فریدون مشیری)

بشر کوچ خواهد کرد.

شهرها سراسر آتش و دود  است.

ابر سیاه و تیره بر فراز شهر در پرواز است.

خورشید فراموش کرده است  بشریت را.

نور و روشنایی رخت بر بسته از داغ بشر.

آرزوها زیر آوار مدفون شده‌اند.

مردمان به کوه خواهند زد.

بشر دوباره به غارخواهد رفت.

بشر کوچ خواهد کرد.

می‌شنوی صدای غرش تانک را.

می‌شنوی صدای موج انفجار را.

می‌شنوی صدای ریزش خانه‌ها را.

می‌شنوی صدای ضجه زنان و کودکان را.

می‌شنوی صدای جولان ترس را.

مردمان به کوه خواهند زد.

بشر دوباره به غارخواهد رفت.

می‌بینی سوسو برق اسلحه را.

می‌بینی دنیای تیره و تار یتیمان را.

می‌بینی آینده بر باد رفته کودکان را.

می‌بینی کودکان پناه برده به آغوش مادران را.

می‌بینی جسم بی‌رمق جوانان را.

بشر از شرم به کوه خواهد رفت.

دوباره به غار پناه خواهد برد.

تکنولوژی، بلای جان بشریت.

تکنولوژی محاصره کرده است بشریت را .

هی می‌کشند همدیگر را.

ای کاش نیامده بودیم برون از غار.

ای کاش نیامده بودیم برون از جهالت.

این همه غرور و تکبر و خودخواهی تا به کی.

بشر دوباره به جنگل پناه خواهد برد.

بشر دوباره به غار پناه خواهد برد.

مقالات مرتبط

کسی در دوردست‌ها

پرده‌ی گل‌ریز ‌آبی ریزنقش از پهنه عریض پنجره خود را جمع می‌کند…

10 بهمن 1403

به‌خاطر کندن گل سرخ

به خاطر کندن گل سرخ ارّه آورده‌اید؟ چرا ارّه؟ فقط به گل…

10 بهمن 1403

مشاعره با کلمات

زندگی میان واژه‌ها مرا شاعر کرده است مشاعره با کلمات خودِ شعر…

7 بهمن 1403

دیدگاهتان را بنویسید