صفحه اصلی > دفتر شعر : آنافورای اگر می‌توانستم

آنافورای اگر می‌توانستم

اگر می‌توانستم جمله ساعت‌های دنیا شوم،

می‌ساختم مثنوی،

با تیک‌تاک ضربان قلبت.

 

اگر می‌توانستم همه‌ی گل‌های عالم شوم،

می‌آراستم رنگ گلبرگ‎‌هایم را،

با رنگ چشمانت.

 

اگر می‌توانستم آرش کمان‌گیر شوم،

مرز هستی را،

رقم می‌زدم با کمان ابروانت.

 

اگر می‌توانستم شعر شوم،

روان می‌کردم به پایت،

تمام قافیه‌های دنیا را.

 

اگر می‌توانستم جنگل‌های آفاق‌ شوم،

می‌ساختم قلم‌هایی،

زمزمه می‌کردم سرود عشق را.

 

اگر می‌توانستم اقیانوس‌های گیتی شوم،

تماماً جوهر می‌شدم،

می‌سراییدم داستان‌هایت را.

 

اگر می‌توانستم همه چشمان آدمیان شوم،

قرض می‌گرفتم هزاران،

و تو را نظاره می‌کردم.

 

اگر می‌توانستم واژگان دنیا شوم،

فقط از تو می‌نوشتم.

اما دریغا که نه این شدم و نه آن.

مقالات مرتبط

کسی در دوردست‌ها

پرده‌ی گل‌ریز ‌آبی ریزنقش از پهنه عریض پنجره خود را جمع می‌کند…

10 بهمن 1403

به‌خاطر کندن گل سرخ

به خاطر کندن گل سرخ ارّه آورده‌اید؟ چرا ارّه؟ فقط به گل…

10 بهمن 1403

مشاعره با کلمات

زندگی میان واژه‌ها مرا شاعر کرده است مشاعره با کلمات خودِ شعر…

7 بهمن 1403

دیدگاهتان را بنویسید