تراش فلزی قدیمی

وقتی روز از درون پنجره‌ی اتاق زندگی یافت؛ و نخ‌های رنگی درخشش خورشید گوشه‌ی میز تحریرش نمایان شد؛ قر کمر تراش فلزی بیست ساله‌اش را در دست گرفت؛ مدادش را تراشید و نرم و آرام بر روی کاغذ به‌حرکت درآورد. تراش فانتزی انگری‌بیرد از گوشه‌ی جعبه‌ی نوشت‌افزار سرک کشید و چپ‌چپ نگاه کرد، تراش فلزی گفت: اصالت مقدم بر ماهیت.

مقالات مرتبط

چه فراق طولانی

بهار از راه رسید. قلب کوچکش تاپ‌تاپ می‌زد. زمان وصال فرا رسیده…

راه‌حل عجیب

خانواده ثروتمند برخورد خوبی با پدرم نداشتند،. دائم غُر می‌زدند که میوه‌های…

دیرش شده بود

عقربه‌های ساعت پایان کار را نشان می‌داد. دیرش شده بود. اپلکیشنِ حرکت…

دیدگاهتان را بنویسید