گاهی از نوشتن ناامید میشوم. مخصوصن زمانی که مطالعهام نَم میکشد و یکی از تکههای پازل نویسندگی* سرِ جایش قرار نمیگیرد، قلمم بیشتر خشک میشود.
خاندن و نوشتن دوقلوهای افسانهای هستند که دست در دست هم نیرویی خارقالعاده دارند و انرژی ماورایی میسازند.
بین خاندن ونوشتن رابطهای ارگانیک** است که سالم و بیقیدوشرط راه را برای نویسنده هموار میکنند.
گاهی هم با خاندن نوشتههای ناب انگشتم به دهان میماند و دیگر تلاشی برای حرکت روی کیبورد نمیکند.
امروز به توصیه استاد در دوره مدیریت رسانه شخصی، یکی از مقالات اکبر رادی در کتاب «انسان ریخته» را خاندم تا قلمم جان بگیرد و حرف و حدیثی برای گفتن ساز کند.**
دریافتم که باید درِ صندوق ناامیدی را قفل زد و بدست دریا سپرد تا راهش را بیابد.
از عرقریزانِ رهروان، درس ایمان بگیریم، به دقایق تلاش و آفرینش و زایش آنان حرمت بگذاریم، بکوشیم، بیچشمداشت و مخلصانه بکوشیم؛ بلکه ما نیز به درد عظیم عشق نائل شویم و در سلسلهی عاشقان حلقهای باشیم، حتی در حاشیه.**
*پازل نویسندگی استاد کلانتری شامل: مطالعه، آزادنویس، بازنویسی و انتشار
** کتاب «انسان ریخته» از اکبر رادی
